امروز: پنج شنبه, 9 آذر , 1402


مرکز تحقیقات ام اس تهران

دست توانا

بخش اول

كودكى دبستانى بودم كه در سفرى به همدان به مزار حجت الحق شرف الملك ابوعلى سينا رفتم.متاسفانه از آن زمان به بعد فرصت دوباره اى پيش نيامد كه از اين شهر و از اين مزار ديدار مجددى داشته باشم.ولى در طول تمام اين سالها كه من دانشجوى پزشكى بودم و بعد از آن به طبابت پرداختم ياد و خاطره ى آن سفر همواره با من بوده است.

البته ديدى كه از ابن سينا داشتم بارها و بارها ارتقا يافته و اگر تا مدتها این استاد اعظم در نظر من يك نابغه و يك پزشك توانا بود اكنون كه بسيار بيشتر با آثار وى بخصوص كتاب قانون آشنا شده ام ابن سينا نقش مرجعي را يافته است كه بدلائل بسيارى بايد به او رجعتى بنيادى داشته باشيم.
كسى همچون من كه در نظام مدرن پزشكى رشد كرده چهارچوب فكرى مشخصى دارد.پارادايم حاكم بر پزشكى آنقدر محكم و مستدل است كه عملا راه را بر هر گونه تفكر ديگرى مى بندد.من نيز بعنوان يكى از دست پرورده هاى چنين مكتبى تا همين چندى پيش اين گونه فكر مى كردم.تحقيقى در مورد عادات بيماران مرا با حقايقى آشنا كرد كه نشان مى داد ما پزشكان چقدر در ارتباط با بيماران به مهم ترين خواستهاى آنان بى توجه هستيم

بخش دوم

من در اين تحقيق بدنبال آن بودم كه بدانم چرا بسيارى از بيماران از روشهايى بغير از طب مدرن همانند طب هاى سنتى و يا طب هاى مكمل استفاده مى نمايند.جوابهايى كه براى اين رفتارهاى بيماران ذكر شده بود بسيار جالب بود:مثلا اينكه طب مدرن بخصوص در درمان بيماريهاى مزمن ناتوان است و یا بيماران مى خواهند در روند درمانشان دخيل باشند ولى طب مدرن كه بر اساس حاكميت مطلق آموزه هاى پزشكى شكل گرفته چنين اجازه اى را نمى دهد.

اما مهم ترين موضوع اين بود كه طب هاى سنتى و مكمل از مبانى ای استفاده مى كنند كه همگونى بيشترى با عقايد فلسفى و متافيزيكى بيماران دارد.بسيارى از بيماران به وحدت كامل روح،روان و بدن معتقدند موضوعى كه چندان در طب جديد تعريف شده نمى باشد.

طب مدرن بر اساس پارادايم علم بعد از رنسانس شكل گرفته است.كتاب هاريسون در طب داخلى كه يكى از بهترين كتابهايى است كه من تا كنون مطالعه كرده ام اين پارادايم را بشكلى اعلا شرح مى دهد.هيچ گاه در اين آموزه ها ما نمى توانيم اين گونه استدلال كنيم كه فلان روش درمانى درست و موثر است زيرا سبب هماهنگى بين روح و بدن مى شود.

بلكه طب مدرن اين گونه استدلال مى كند كه فلان روش درمانى درست است زيرا در مطالعه اى انجام شده كه بصورت اصطلاحا مورد-شاهدی (case-control) صورت گرفته است ديده شده كه اثر فلان دارو و يا فلان روش درمانى در گروه بيماران نسبت به گروه كنترل بصورت معنادارى بالاتر بوده است.متدولوژى طب مدرن براى ذهنيت بسيارى از بيماران چندان قابل درك نيست.

بخش سوم

جملاتی همچون اینکه چرا شما پزشكان از داروهاى گياهي استفاده نمى كنيد؟ و یا دكتر من داروى شيميايى استفاده نمى كنم از جملات متداول بيماران مى باشد.جواب هاى ما برای بیماران معمولا قانع كننده نيست.ما در پاسخ بيماران عنوان مى كنيم كه تا بحال اثر بخشى اين داروهاى گياهى از نظر علمى ثابت نشده است.

آنچه ما مى گوييم در واقع لزوم انجام مطالعه ى مورد-شاهدی مى باشد و آنچه بيماران مى گويند همان وحدت روح و بدن از طريق استفاده از مواد طبيعى(گياهى) است.
اين تحقيق براى من معنادار نمى شد مگر در سايه آموزه هايى كه در باب انسان شناسى پزشكى از دوست دانشمندم دكتر پيمان متين كسب كردم.انسان شناسى پزشكى گرچه در جامعه ما مهجور و ناشناخته است ولى اكنون بصورت روزافزونى در مهم ترين دانشگاه هاى پزشكى دنيا تدريس مى گردد.

آنچه در بالا ذكر شد يكى از موضوعات مورد توجه انسان شناسى پزشكى مى باشد.با مطالعه اين علم متوجه شدم كه ما بجاى طب مدرن ،نظام پزشكى كثرت گرا داريم و همه ى سيستم هاى پزشكى در تشكيل اين نظام متكثر نقش دارند و طب مدرن صرفا يكى از اين نظام هاست.

یکی از دلايل اصلى بقای چنين نظام هاى متنوعى بى شك اقبال بيماران به اين روشهاست.در واقع انسان شناسى پزشكى به ما نشان مى دهد كه تمايلات انسانى و نيز اعتقادات بيماران و چگونگى برخورد فرهنگ با بيمارى تا چه ميزان مى تواند روند درمان را متاثر نمايد.

 بخش چهارم

از سوى ديگر بايد توجه داشت كه طب هاى سنتى همچون طب اسلامى -ايرانى و یا طب سنتى چينى و يا آيورودا براى قرنها پارادايم حاكم در عرصه پزشكى بوده اند و اگر كارايى نداشته و موثر نبودند نمى توانستند على رغم اين همه پيشرفت در عرصه علم پزشكى دوام پيدا كنند.
همه ى آنچه گفتم و بسيارى از موضوعات ديگر كه در اينجا ناگفته باقى ماند مرا به آنجا رساند که بررسى طب سنتى و بروز كردن آن موضوع بسيار مهمى براى پزشكان ايرانى است.اما به اينجا كه رسيدم عملا با نظامى از هم گسيخته روبرو شدم كه متاسفانه بدليل سواستفاده، فقط بازار مكاره اى شده كه عده اى سود جو كه اطلاعى از طبابت و درد و آلام بيماران ندارند با سر كيسه كردن بيماران سبب بدنامى طب سنتى ما و حكيمانى می شوند كه قرنها فقط با فكر بهبود وضعيت سلامتى بيماران اين بناى عظيم طب سنتی اسلامى-ايرانى را بنا نهاده اند.
و باز اينجا بود كه اينبار البته از نگاهى ديگر به ابن سينا اندیشیدم.

نویسنده:دکتر عبدالرضا ناصر مقدسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.